با اخم غلیظی بهم زل زد:
دوشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۸، ۰۱:۰۱ ق.ظ
- برو تو که فقط امتحانی اینجا هستی برای مرخصی گرفتن هم نیاز نیست که اجازه بگیری.
سرم رو تکان دادم و با تشکری زیر لب، ازش جدا شدم.
اسکنر سنگین بود، کمی انگشتهام رو تکان دادم، از پله ها بالا میرفتم که از سنگینی و زیادی پلهها نفس نفس میزدم.
قفسهی سینهام به شدت بالا و پایین میشد، تنم توی این سرما به عرق نشسته بود.
از خستگی اسکنر رو روی پلهها گذاشتم و از خستگی روی پله ها ولو شدم و دستمهام رو به عقب بردم و تنم رو عقب فرستادم نفسمام تند شده بودند، چشمام هم بسته بودم، نفس که تازه کردم چشمهام رو باز کردم و سقف رو دیدم.
دوباره چشم بستم و با لبه ی آستینم عرق روی صورتم رو پاک میکردم که دادم به آسمون رفت...
#کپیممنوع⛔️
۹۸/۱۰/۳۰
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
هم میهن ارجمند! درود فراوان!
با هدف توانمند سازی فرهنگ ملی و پاسداری از یکپارچگی ایران کهن
"وب بر شاخسار سخن "
هر ماه دو یادداشت ملی – میهنی را به هموطنان عزیز پیشکش می کند.
خواهشمنداست ضمن مطالعه، آن را به ده نفر از هم میهنان ارسال نمایید.
آدرس ها:
http://payam-ghanoun.ir/
http://payam-chanoun.blogfa.com/
[گل]
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥